یکی از فانتزیام اینه که بابام بفهمه سیگار میکشم بعد بیاد بزنه تو گوشم
بگه کصافط چرا سیگار میکشی ؟ برو آب پرتقال بخور ! منم بگم ترجیح میدم
سیگاری رو بکشم که صادقانه روش نوشته : سرطان زا تا آبمیوه ای رو بخورم که
روش به دروغ نوشته : ۱۰۰% طبیعی … بعد بابام اشک تو چشماش جمع بشه و منم یه
لبخند نرمی بزنمو تو دود سیگارم گورمو گم کنم که دیگه با پدرم اینجوری
صحبت نکنم …
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
نظرسنجی
کدام مطلب را دوست دارید بیشتر در وب بگذاریم؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی
[Custom_Field_Content]