loading...
گروه بزرگ اینترنتی رضا نظریان
رضا نظریان بازدید : 99 پنجشنبه 10 مرداد 1392 نظرات (0)

با اجازه استاد نظامی گنجوی

نخستین بار گفتش کز کجایی؟
مبادا هم محل، هم خاک مایی؟
چرا این دختر همسایه مان را
تو کردی خواستگاری بی خبر،ها؟!
چرا اورا تو کردی انتخابش؟
بگفتا: مطمئنم از جوابش!
بگفتا: نرخ مهرش با تو گفته؟
بگفت: آن را که داده، کی گرفته؟!
بگفتا: بیشتر من دارمش دوست
بگفت: اما مهمتر، پاسخ اوست!
بگفتا: دوستش داری چنان من؟
بگفت: عشقت نه نان است و نه مسکن!
بگفتا: ازچه رو دارد قبولت؟
بگفت: او گفته با من بهر پولت!
بخندید: این دلیلش نیست کافی!
بگفت: آیا تو از خدمت معافی؟!
به ضرب پول، بنده روسفیدم
و سربازی خود را هم خریدم!
تو حتی یک موتور گازی نداری
خریدم من دو ماشین شکاری!
تو یک آلونک کوچک نداری
تو چون من خانه در پونک نداری!
به دانشگاه بودم سخت ساعی
ولی البته غیر انتفاعی!
بنابراین دلیلش هست کافی
نباید بیش از این مهمل ببافی
بگفت: اما منم فرهاد عاشق

بگفت: ازغصه اش باید کنی دق


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام مطلب را دوست دارید بیشتر در وب بگذاریم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 278
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 103
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 514
  • باردید دیروز : 64
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,025
  • بازدید ماه : 3,433
  • بازدید سال : 28,165
  • بازدید کلی : 120,849
  • کدهای اختصاصی
    [Custom_Field_Content]